چطوری بچه‌های مسئولیت‌پذیری داشته باشیم؟(قسمت 5 دوره فرزندپروری)

 چطوری بچه‌های مسئولیت‌پذیری داشته باشیم؟(قسمت 5 دوره فرزندپروری)

یکی دیگه از مواردی که والدین درموردش نگرانن، موضوع مسئولیت‌پذیری بچه‌ها هست؛ استفاده از موبایل و وسایل الکترونیک و شرایطی که امروزه توی جامعه هست باعث میشه که بچه‌ها نسبت به خیلی از موضوعاتی که اطرافشون داره اتفاق میفته یه بیخیالی خاصی داشته باشن؛ مثلا نسبت به تحصیلشون بیخیال باشن یا حتی نسبت به کارهایی که برعهدشون هست و وظیفشون هست و باید انجام بدن ولی انگار اصلا براشون مهم نیست. در کل انگار یه بی‌تعهدی و یه بی‌مسئولیتی خاصی رو دارن یا خانواده‌ها فکر می‌کنن که نسبت به زمانه خودشون بی‌مسئولیتن. بنظرتون والدین چه تغییراتی باید در رفتارشون انجام بدن تا بتونن این موضوع رو بهبود بدن؟

برای خواندن قسمت چهارم این دوره اینجا کلیک کنید.

در این مقاله خانم زهرا پورکمالی مشاور کودک و نوجوان به این سوالات پاسخ خواهند داد.

یه موردی که در اکثر موارد وجود داره اینه که والدین وقتی که فرزندشون مثلا ده سالش میشه متوجه میشن که هیچ کاری تو خونه انجام نمیده؛ هیچ کمکی نمی‌کنه و تا الآن هم نکرده.

بچه‌ها اول که به دنیا میان به والدین وابسته هستن؛ یعنی همه کارهاشون رو والدین براشون انجام میدن؛ این استقلال، مسئولیت پذیری و توانایی که یه کاری رو میتونن انجام بدن یا باید انجام بدن توسط رفتار خود والدین ایجاد میشه.

مسئولیت‌پذیری

این احساس استقلال کم‌کم ایجاد میشه مثلا بچه خودش شروع می‌کنه به نشستن، راه رفتن، حرف زدن و اینا تماما استقلاله که بچه داره خودش به دست میاره بعد کم‌کم خودش کاراش رو انجام میده و… حالا اگه توی این مسیر که بچه داره بزرگ میشه والدین سعی کنن که این استقلال و مسئولیت‌پذیری رو کم‌کم وارد زندگی این بچه کنن؛

استقلال

مثلا اینکه اگه الآن بچه چهار سالشه و آب میخواد و خودش هم میتونه برداره و قدش میرسه باید خودش بره برداره بخوره. اینکه بچه الآن 10 سالشه و از مامانش میخواد که براش آب بیاره از خیلی وقت قبل شروع شده که مثلا بچه میتونسته خودش این کار رو انجام بده اما ما براش انجام دادیم و این چالش به وجود اومده و الآن تبدیل به وظیفه ما شده.

مسئولیت‌پذیری

میخوام بگم یه زمان‌هایی والدین اینقدر شرایط رو فراهم کردن که بچه اصلا احساس اینکه من خودم هم باید یه کاری رو انجام بدم یا احساس کمبود یا حتی اینکه من باید تلاش کنم تا بتونم یه چیزی رو به‌دست بیارم نداره؛ حداقل قدم انجام کاری خواستنه یعنی اینقدر همه چیز فراهمه که اصلا لازم نیست چیزی رو بخوام چون هست.

و خب اینطوری فکر می‌کنه که والدینش همیشه هستن و من نیاز ندارم که کاری رو یاد بگیرم یا توانمند بشم که کاری رو انجام بدم یا مسئولیتی رو به عهده بگیرم؛ غذا همیشه تو یخچاله، نون رو همیشه بابا میخره، سفره رو مامانم پهن و جمع می‌کنه و ما رو فقط صدا می‌کنه بیایم و هیچکی هیچ مسئولیتی رو به عهده من نمیذاره.

تو این جور مواقع بچه فکر می‌کنه که تا آخر مامان بابا باید جورش رو بکشن و تا آخر باید تو این خونه سرویس بگیره و اگر هم نگیره چون این همه سال این اتفاق افتاده براش عجیبه و منجر به دعوا میشه و پرخاشگری می‌کنه که من بچه‌ی شمام و این وظیفه شماست.

پرخاشگری

یه وقتی مامانا میگن که قشنگ وایمیسته توی صورت من و به من میگه که وظیفتونه و میخواستین بچه نیارین؛ این یعنی اینکه ما خودمون از قبل این رو برای بچه‌ها جا ننداختیم که شما خودتون هم زمانی که توانمند بشین باید یه سری وظایف رو بر عهده بگیرین.

مثلا بچه چهار، پنج ساله میتونه لیوان‌ها رو سر سفره بچینه و این کار رو دیگه باید انجام بده اما همه اعضای خانواده هم باید در کارها همکاری کنن؛ مثلا شما میبینین که خیلی آقایون داخل خونه کاری انجام نمیدن ولی اگر در فعالیت‌ها همه همکاری کنن و همون اول یک تقسیم وظایف صورت بگیره؛ بچه از همون اول یاد میگیره.

پدر و مادر

اما یکی از چیزایی که در تقسیم وظایف مهمه اینه که وظیفه‌ای که بچه انجام میده متناسب با سنش باشه؛ مثلا از بچه چهار ساله میخوایم که گلدونا رو آب بده، شاید وقتی ده سالش شد ازش بخوایم که بره سوپری چیزی بخره یا نونوایی نون بگیره یا حتی زباله‌ها رو شب‌ها بذاره دم در.

مسئولیت

وقتی کم‌کم این مسئولیت‌ها رو بهش بدیم خیلی بهش برنمیخوره و بهش فشار نمیاد و فکر می‌کنه کاریه که باید انجام بده و انجام دادنش خیلی عجیب نیست.

میخوام بگم که این مسئولیت‌پذیری باید از خیلی قبل شروع بشه البته اگر هم تا الآن انجام ندادیم و الآن میخوایم شروع کنیم میتونیم یه جلسه خانوادگی بذاریم و وظایفی که هرکسی میتونه انجام بده رو بیاریم روی صفحه بنویسیم و ببینیم هرکی دوست داره چی رو انجام بده و بعد براساس اینکه حالا مناسبش هست، عادلانه هست، منصفانه هست یا بقیه رضایت دارن که او این کار رو انجام بده؛ وظایف تقسیم می‌کنیم.

خانواده

حالا ممکنه وظیفه‌ای به بچه بدین اما او انجام نده اینجا باید ببینیم چرا انجام نمیده؛ مثلا اون موقع که تصمیم گرفتیم قبول کرده که انجام بده اما حالا یا دوست نداره یا سنگینه یا یه کار دیگه‌ای داره.

مثلا ما گفتیم تو باید سفره رو جمع کنی اما او جمع نمی‌کنه اینجا نمیگیم که ولش کن نخواستم اصلا خودم انجامش میدم. مثلا گفتیم به گلدونا آب بده اما اون مثلا خیلی برای این موضوع تلاشی نمی‌کنه یا اصلا براش مهم نیست؛ خب اینجا ما نمیگیم که اصلا نخواستم خودم انجامش میدم، نه؛ بهش میگیم که ببین این وظیفته که باید انجام بدی حالا اگه مشکلی داری بیا بگو ما حلش می‌کنیم مثلا روزهاش رو عوض می‌کنیم یا… بالآخره یه جوری باید این مسئولیت برای کودک وجود داشته باشه.

چیزهایی مثل گوشی و فضای مجازی و سرگرم شدن بچه‌ها با این جور مسائل باعث میشه که نسبت به این مسئولیت‌ها حواس‌پرت بشن؛ انگار زمان میگذره و متوجه نمیشن که این کار رو باید انجام بدن و وقتی دیر شد دیگه انجامش نمیدن و این کارهای انجام نشده روی هم جمع میشه.

اینجا مدیریت فضای مجازی بسیار مهمه و دربارش باهاش صحبت می‌کنیم که مثلا میخوای وقتی زمانش شد که زباله‌ها رو ببری پایین من یه صدا بزنم و بهت یادآوری کنم. درکل یه قراری باهم بذاریم که نه این قضیه حذف بشه، نه سرش دعوا بشه و توانمندی بچه‌ها هم بخاطرش زیر سوال نره.

مسئولیت

یه مورد دیگه که خانواده‌ها ازش شکایت دارن اینه که بچشون هیچ مسئولیتی رو قبول نمی‌کنه و از طرفی فرزند هم شاکی هست که اصلا هیچ مسئولیتی رو به من نمیدن و انگار تعریف این دو نفر از مسئولیت خیلی باهم فرق داره؛ مثلا بچه نون گرفتن یا آشغال دم در گذاشتن براش یه شوخیه و میخواد که یه کار جدی بهش بسپارن؛ یه کاری که واقعا ارزشش به چشم بیاد یا دیده بشم؛ درصورتی که خانواده میخواد مسئولیت رو در حد مرتب کردن اتاق نگه داره؛ در اینجور موارد والدین باید چکار کنن؟

این میشه همون چیزی که گفتیم باید مسئولیتی که به بچه میدیم متناسب به سنش باشه؛ یعنی مثلا وقتی به بچه نه ساله میگم زباله‌ها رو ببر دم در، اولا که این رو یجوری نمیگم  که انگار اون کارگر خونس و یه حس بدی بهش بده و اینکه واقعا سنش رو هم در نظر بگیریم.

شما تو سن نوجوانی میبینین که نوجوونا دوست دارن که حساب بشن، بهشون شخصیت داده بشه و نظری که میدن محترم شمرده بشه. بچه نوجوون دوست نداره کارای خونه رو انجام بده خب ما بهش وظایف مهمتر میدیم مثلا شما بیا در مورد پرده‌ها نظر بده یا میخوایم فرش بخریم یه سرچ بکن ببین از کجا میتونیم با قیمت مناسبتری بگیریم. یه کاری که علم و توانمندی نوجوون بیشتر به چشم بیاد.

البته در این موقعیت هم ما حذفش نمی‌کنیم چون نمیخواد این کار رو انجام بده؛ یه کاری از وظایف خونه رو بهش میدیم و در کنار اون یه وظیفه مهمتر هم بهش میسپاریم که متوجه رشد و توانایی و مستقل بودنش بشیم. پس خیلی وقتا اگه میبینیم نوجوونامون تو کار خونه همکاری نمی‌کنن بخاطر اینه که انگار بهشون برخورده و شما دارین بچه حسابشون می‌کنین.

مهمه که شما دارین چه وظیفه‌ای بهش میدین و چجوری بهش میگین که این کار رو انجام بده. برخورد محترمانه و شخصیت دادن به نوجوان یه مسئله خیلی مهمه. من والد اگر انتظار دارم فرزندم حرف من رو گوش کنه و با من همراهی کنه به همون میزان هم من باید به نوجوانم گوش بدم و شنونده خوبی باشم و سرزنشش نکنم. باید بتونم نظر اون رو به عنوان یه فرد متفاوت و کسی که اختلاف نسلی بینمون وجود داره بپذیرم.

این طوری ما میتونیم باوجود اینکه دو تا آدم متفاوتیم و نظرها و ایده‌هامون هم متفاوته کنار هم زندگی کنیم و مسئولیت‌هامون رو هم بپذیریم ولی در برخی مسائل باهم مخالفیم و قرار نیست حتما صد درصد در همه موارد باهم جور باشیم.

اینجا باز یه سوال دیگه پیش میاد که اگر والدین بیان و طبق چیزی که گفتیم مسئولیت‌های جدیتر رو هم به بچه‌ها بدن مثل همون مورد خرید فرش که گفتیم و مواردی از این جنس که بچه هم علاقه داره ولی به هر دلیلی ممکنه این رو به تعویق بندازه یا تو اون تایمی که ما در نظر داریم اون کار رو انجام نده یا نرسونه؛ مثلا درگیر بازی بشه یا… اینجا واکنش والدین باید چی باشه؟ تنبیهش کنن؟ کار رو ازش بگیرن؟ چه چیزی باعث میشه که در دفعات بعد بچه کاری که بهش سپرده میشه رو تاحدی جدیتر بگیره؟

اگر دفعه اولی که این مسئولیت رو بهش دادین این اتفاق افتاده؛ ما قرار نیست از دفعه اول یه تصمیم جدی بگیریم؛ شاید هنوز با این مسئله ارتباط برقرار نکرده یا هنوز نمیدونه دقیقا باید چکار کنه؛ اصلا شاید هنوز براش عجیبه که شما اینقدر روش حساب جدی باز کردین. اگر هنوز داره اهمال‌کاری می‌کنه و این کار رو به تعویق میندازه ما صبر می‌کنیم، یه ذره باهاش گفتگو می‌کنیم، علت‌یابی می‌کنیم که چرا داره این اتفاق میفته و…

اصلا قصد این رو نداریم که دوباره برچسب بزنیم که تو بی‌نظمی، من رو تو حساب کردم اما الآن پشیمونم که این مسئولیت رو بهت دادم یا شرمندش کنیم. همه این‌جور موارد باعث میشه که ارتباطمون با نوجوان که بسیار مهمه رو از دست بدیم؛ حالا اون یکم در مسئولیتش کوتاهی کرده اگه بخوایم خیلی بزرگش کنیم و تو سرش بزنیم و سرزنشش کنیم ارتباطمون به هم میخوره.

ولی اگه بیایم گفتگو کنیم و یه راه‌حلی رو هم براش بذاریم مثلا این مسئولیت برات سنگینه میخوای یه کار دیگه بهت بدم یا مثلا دو تا سایت رو خودم ببینم و دو تا سایت رو هم تو بررسی کنی و باهم سرچ کنیم. یه جوری که نه اون از زیر این مسئولیت شونه خالی کنه و نه اینکه این رابطه بخاطر اینکه اولین بار که یک مسئولیتی رو گرفته و نتونسته انجام بده به هم بریزه.

من میگم مهمترین مورد انعطاف پذیری و مدارا کردن با نوجوانه؛ نوجوان یک فرد بسیار حساسیه یعنی ریسکش بالاست که شما بخواین با قاطعیت درموردش یه کاری رو انجام بدین و خیلی باید با مدارا و محترمانه و با انعطاف با نوجوان برخورد کنین.

این قسمت پنجم از مجموعه نه قسمتی آموزش فرزندپروری بود که توسط مجموعه دانزی آماده شده است. ما در دانزی همه آن چیزی که برای آینده فرزندتون نیاز دارین رو در اختیارتون قرار میدیم. برای مطالعه قسمت‌های بعدی این مجموعه که در آنها به برخی دیگر از مشکلات شایع والدین در فرزندپروری پرداختیم اینجا کلیک کنین.

ارسال یک پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.