چطور بفهمیم که فرزندمون بیش فعاله؟(قسمت 8 دوره فرزندپروری)

 چطور بفهمیم که فرزندمون بیش فعاله؟(قسمت 8 دوره فرزندپروری)

یکی دیگه از موضوعات مهمی که والدین باهاش مواجه میشن تشخیص اشتباه چالش‌های بچه‌هاست. حالا یا این تشخیص اشتباه توسط خودشون اتفاق میفته یا اطرافیان و فامیل و دوست و آشنا یا حتی مشاور تشخیص‌های اشتباهی میدن و مثلا برچسب بیش فعالی به بچه میزنن که این برچسب درست نیست مثلا بچه‌ای که یکم شاید شیطون باشه خیلی سریع بهش برچسب بیش فعالی میزنن و این در سطح جامعه خیلی باب شده.

یا گاها برچسب خشم رو به بچه میزنن که متاسفانه این هم امروزه خیلی در جامعه باب شده؛ درحالی که شاید خیلی‌ وقت ها میزان بیش فعالی اون کودک با توجه به مقدار فعالیت یک بچه طبیعی باشه و این برچسب ناشی از درک نشدن بچه باشه. در این‌جور موارد والدین باید چیکار کنن؟

برای خواندن قسمت هفتم این دوره اینجا کلیک کنید.

در این مقاله خانم زهرا پورکمالی مشاور کودک و نوجوان به این سوالات پاسخ خواهند داد.

امروزه مراجعه والدین بابت اینکه بچشون بیش فعاله یا فعالیتش خیلی زیاده بسیار افزایش پیدا کرده اما وقتی که ما بررسی می‌کنیم میبینیم که بچه به اون صورت که والدین میگن بیش فعال نیست و تشخیص بیش فعالی براش داده نمیشه.

بیش فعال

حالا والدین چجوری این رو متوجه شدن؟ مثلا یه بچه دو ساله که تازه میخواد دنیا رو کشف کنه و کنجکاوه رفته خونه فامیل و این بچه هی میرفته به گلدون دست میزده یا میوه‌ها رو میریخته یا کارهایی تو این حدود انجام میداده که بیشتر جنبه کنجکاوی داره ولی چون مامان بعد از مدت‌ها فرصت پیدا کرده که تو جمع باشه و با بقیه صحبت کنه و خیلی هم حوصله نداره فکر می‌کنه که چقدر بچم داره اذیت می‌کنه و چقدر شیطونه.

این برچسب بخاطر اینه که هم مامان اطلاعات نداره نسبت به اینکه الآن بچه تو این سن چه کاری باید انجام بده؛ چه نیازهایی داره یا چجور رفتارهایی توش طبیعی هست و بخشیش هم بخاطر اینه که برای بچه زمانی نذاشتن مثلا الآن اومدن مهمونی فضا، فضای بچه نیست؛ فضایی هست که فقط بزرگترا میتونن ازش استفاده کنن.

بیش فعال

ما نباید از یه بچه دو ساله انتظار داشته‌باشیم که مثل ما آروم بشینه و مثلا به حرف بقیه گوش بده یا حرف بزنه؛ پس چیزی که مشخصه اینه که مشکل از بچه نیست بلکه موقعیت مناسب نیست و مامان اطلاعات نداره.

این بچه باید بدوه، باید فعالیت حرکتی داشته باشه اما تو دنیای امروز ما میبینیم که انقدر سر پدر مادر شلوغه که میان این گوشی رو میدن دست بچه و اینطوری فعالیت تحرکی بچه کم میشه و یه جاهای دیگه‌ای انگار بچه منفجر میشه و وقتی یه فضایی بهش میدی خودش رو نشون میده.

بعد این برای پدر مادر نشون دهنده اینه که بچشون بیش فعاله.

حالا کافیه که ما این واژه رو یه جایی شنیده باشیم و یه جایی یکی ازش استفاده کرده باشه و یکی از اعضای فامیل بیاد بگه من فکر می‌کنم بچه تو بیش فعاله مثلا ببین چقدر داره اذیت می‌کنه؛ چقدر سروصدا می‌کنه؛ درصورتی که ما این رو نمیبینیم که بچه من در هفته گذشته یک هفته کامل تو خونه بوده؛ نه بازی خاصی باهاش شده، نه اجازه داشته تو خونه بالا پایین بپره، نه کسی رفته بیرون باهاش بازی کنه و…

خب انرژی بچه کجا تخلیه بشه؟

چون مثلا یبار که خونه پدربزرگ هم میرن و سر و صدا می‌کنن پدربزرگ مادربزرگ حوصله ندارن میگن که این بچه‌ها بدن و اذیت می‌کنن اما وقتی ما وارد میشیم و بررسی می‌کنیم میبینیم که هیچ برنامه‌ای برای بازی کردن با بچه‌ها تدارک دیده نشده و فقط نیازهای خوراک و پوشاک بچه تامین میشه و اگه یه زمان خالی هم داشته باشه باید بره کلاس زبان یا موسیقی و چیزی بعنوان تحرک یا تفریح و ورزش تو برنامه بچه تعریف نشده.

و هیچ محیطی هم براش فراهم نشده که مثلا ما هفته‌ای یکبار شما رو پارک میبریم که البته این هم خیلی کمه.

ما یه استادی داشتیم که می‌گفت بچه‌های زیر هشت سال باید روزی هفت، هشت ساعت بازی کنن؛ حالا بیاین این رو مقایسه کنین با زندگی‌های امروز که ما نیم ساعت هم با بچه‌ها بازی نمی‌کنیم؛ این هشت ساعت هم زمانیه که هم خودشون بازی کنن و هم والدین باهاشون بازی کنن ولی الآن میبینیم این اصلا اتفاق نمیفته.

وقتی هم از والدین میپرسیم میگن که چرا ما مثلا هفته‌ای یبار میشینیم دورهم مثلا کشتی می‌گیریم و این براشون بازی به حساب میاد. من میدونم که شرایط والدین سخته و نمیتونن اما این تخلیه انرژی بچه‌ها چیزی هست که مهمه و باید براش زمان بذارن.

همه حرفم اینه که یکی از چیزایی که باعث میشه بچه ما برچسب بیش فعالی بخوره اینه که ما نیازش رو رفع نمی‌کنیم و اون یه جای دیگه خودش رو نشون میده.

چیزی که مهمه کیفیت زمانی هست که شما دارین با فرزندتون بازی می‌کنین و اینکه این زمانی که باهاش بازی می‌کنین مختص او باشه و توجه کامل مال او باشه؛ گوشی نباشه، صحبت کردن با بقیه نباشه، مثلا مامان وقتی داره بازی می‌کنه نگران لباسش یا ظرفش که نشسته نباشه، نگران آشپزیش نباشه، با کسی حرف نزنه و کامل حواسش جمع بازی با بچش باشه.

مورد بعدی که مهمه اینه که بازی که انتخاب می‌کنه بازی موردعلاقه بچه باشه مثلا بچه دوست داره تفنگ‌بازی کنه شما هم تفنگ‌بازی کن؛ دوست داره کل اون زمانی که داری باهاش بازی می‌کنی رو بپره، شما هم همین کار رو باهاش انجام بده.

میخوام بگم که شما وارد فضای ذهنی کودکتون بشین نه اینکه بچه مطابق حرف شما عمل کنه مثلا نگین که آشپزخونه که اینجوری نمیشه مثلا باید اینجا باشه؛ هرطور بچه دوست داره عمل کنین مثلا یه وسیله بازی داره که گازه اما او دوست داره از این بعنوان تخت‌خواب استفاده کنه؛ بچه تو دنیای خودشه و من حق ندارم بگم که نه این گازه و تخت‌خواب نیست.

وقتی شما وارد فضای ذهنی کودکتون میشین یه دنیای مشترکی بینتون به‌وجود میاد که بچه هم از بودن با من لذت میبره و بهش خوش میگذره و اینجا اگه من چیزی رو هم ازش بخوام چون قبلا با من بازی کرده گوش میده و من دیگه الآن دوستشم.

پس برای برچسب زدن درمورد بیش فعالی بیشتر دقت کنیم.

مثلا یه موقع بچه‌هایی میان پیشم و خودشون میگن که من بیش فعالم یعنی اینقدر والدین تو خونه گفتن و این واژه رو استفاده کردن که خودش هم رفته تو نقش بیش فعالی که من نمیتونم یه جا بشینم.

این تشخیص خیلی مهمه و باید روی این مورد تامل بشه و بعد این واژه رو بکار ببریم.

یه مورد دیگه‌ای که هست اینه که والدین تشخیص نمیدن مثلا بچه بزرگ شده و مثلا دو سه سالشه و هنوز نمیتونه جمله بگه و وقتی هم میگیم که چرا اینطوریه میگن که تو خونواده ما همه دیر به حرف میان؛ خب این دیر حرف اومدنه چجوریه؟ کی تشخیص داده؟ آره درسته دیر به حرف میاد ولی الآن مثلا دو سه سالش شده و چیز خاصی نمیگه.

در این جور موارد باید توسط یه متخصص بررسی بشه که چه اتفاقی افتاده؛ چون بعضی وقتا ممکنه این حرف نزدن انتخابی باشه مثلا یه اتفاقی افتاده و بچه خودش انتخاب کرده که الآن حرف نزنه یا شرایط طوریه که دلش نمیخواد حرف بزنه یا بعضی وقتا نیازه که شما ببرینش پیش گفتاردرمانگر چون میتونه حرف بزنه یعنی میفهمه و فقط لازمه که گفتاردرمانگر باهاش صحبت کنه تا ساختار دهانش بهتر بشه و بتونه صحبت کنه.

ولی یه مواقعی هم هست که بچه مشکل جدی داره و اگه هرچه زودتر بهش برسیم میتونه مثل بقیه باشه و خیلی راحت ادامه بده اما این بچه‌هایی که بهشون رسیدگی نمیشه ممکنه کلا حرف نزنن یا وقتی دارن حرف میزنن تو یک‌سری کلمات مشکل داشته‌باشن.

مثلا وقتی می‌فرستیمش مهدکودک و در ارتباط با بچه‌ها قرار میگیره چون شل حرف میزنه یا خوب حرف نمیزنه و بچه‌ها نمیتونن حرفش رو بفهمن؛ پرخاشگر و عصبیه و با بچه‌ها ارتباط برقرار نمی‌کنه؛ دو هفته میره مدرسه و هفته سوم دیگه دلش نمیخواد بره مدرسه.

یعنی اینجا اگه والد متوجه این مشکل شده‌بود که این باید پیگیری بشه و به راحتی ازش عبور نمی‌کرد که مثلا داره س و ش رو بد تلفظ می‌کنه و پیگیریش کرده بود الآن فرزندش شکست نمیخورد و با اعتماد به نفس میرفت مدرسه و تو مدرسه مسخرش نمی‌کردن.

درکل اگه این چنین مشکلاتی پیش اومد و نگران شدین حتما به متخصص مراجعه کنین که بتونین اگه مشکلی هست هرچه سریع‌تر پیگیری کنین.

این قسمت هشتم از مجموعه نه قسمتی آموزش فرزندپروری بود که توسط مجموعه دانزی آماده شده است. ما در دانزی همه آن چیزی که برای آینده فرزندتون نیاز دارین رو در اختیارتون قرار میدیم. برای مطالعه قسمت‌های بعدی این مجموعه که در آنها به برخی دیگر از مشکلات شایع والدین در فرزندپروری پرداختیم اینجا کلیک کنین.

ارسال یک پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.